آدم‌ها، ساعت شنی نیستند
که سر وتهشان کنیم 
و دوباره از اول شروع شوند؛
آدم‎ها، گاهی تمام می‌ شوند







مگر میشود برای تخریب روح و قلب و احساس و دنیای یک انسان، تنها یک کلمه 

بگوییم :"ببخشید"

مگر میشود عمری را هدر داد و خوشبختی را گرفت و بازهم گفت : "جبران میکنم"

مگر میشود غرور کسی را خرد کرد و با یک کلمه "ببخشید" غرور 


له شده اش را پیوند بزنی

مگر میشود در مورد کسی زود قضاوت کرد اما وقتی متوجه اشتباه خود میشوی 


بگوئی "ببخشید"

با گفتن ببخشید : چه چیز را میشود جبران کرد؟چه چیزی را میشود بخشید؟

گاهی چیزی برای جبران نیست ....کاری که بتواند اندکی مرهم درد باشد، نیست.

گذشت هم جایی ندارد ....وقتی آگاهانه میدانیم دست به کشتار هویت و

شخصیت کسی میزنیم ....انتظار بخشش هم نابجاست ....

شخصیت کسی را که با گفتن توهین به آشوب کشیدی ، با گفتن ببخشید


 آرام نمی شود ...

وقتی رشته مهربانی را که نازک شده است بجای ضخامت،ازهم میگسلانیم ؛

وقتی شانه ای که پناه اشکهایی است را بجای پیشکش ،دریغ میکنیم؛

وقتی بجای آرامش ،دغدغه هدیه میکنیم ؛

وقتی بجای شادی ، اشک می آفرینیم ......؛

چگونه زمزمه کنیم "ببخش "....

فرصت جبران نیست ،شاید زمان باشد اما چیزی برای جبران نیست
...




آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...

تو کجایی پدرم...؟!

آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...

بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...

آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...

جانِ من حرف بزن!

امر بفرما پدرم.

آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...

کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست 

آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...

پدر ای یاد تو آرامش من...!

امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!

جانِ من زود بیا

بغلم کن پدرم...!

آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...

به خدا دلتنگم!

رو به رویم بِنِشینی کافیست

همه دنیا به کنار...

گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم

آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو. ..


غرق خواهم شد 
در اعماق این همه ناکامی

آخرین پست


دیگر حتی حوصله درد و دل کردن با بوی شب را ندارم

خداحافظ بوی شب


هفتصدو سی و یک روز

برای مادر


سخت محتاج دعای توام پدر
برای مادر

دروغه



همه میگن که تو نیستی
همه میگن که تو مردی
همه میگن که تنت رو
به فرشته ها سپردی
دروغه
دروغه
دروغه 



لعنت به من

زخم


من زخم خورده ام
من زخم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
در روز روز زندگانی ام

رنج


زن ایرانی عشق می کارد
 و کینه درو می کند
در قلبی مالامال از درد.
و این
رنج است...

فقط چند لحظه


پدر

فقط چند لحظه کنارم بشین
یه رویای کوتاه، تنها همین


برای همین چند لحظه عمر
همه سهم دنیا مو از من بگیر




سکوت همیشگی...


پدر

دلم گردباد نا آرام سکوت همیشگی توست

رفتنت، برگشتنت...


پدر نازنینم

برگشتنت همان قدر محال است 
که خیال می کردم رفتنت!

مرا زیاد دوست داشته باش پدر



مرا زیاد دوست داشته باش پـــــــــدر 
تو تنها مردی هستی،
که دوست داشتنت بی دلیل است،
و بوسه هایت بوی صداقت می دهد...





پدر

تو نیستی و تمام خانه مان

درد می کند

سکوت


تو سکوت مي‌کني
و فرياد زمانم را نمي‌شنوي.
يک روز،
من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز براي اولـين بار
 مفهوم دير شدن را 
خواهي فهميد...!

گفت: بمان

اگر بروی دلم برایت تنگ می شود
گفتم: و اگر نروم
حتی دلت برایم تنگ نمی شود
و رفتم

تکیه